نتایج جستجو برای عبارت :

باید گذاشتو رفت

کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی

چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
Içimdeki Hasretin Yine Rüzgarla
Döndü Dolaştı Sevdiğim
Yine Vurdu Gözlerime
Gözyaşlarımı Saklayamadım Gizleyemedim
Sensiz Geçen Her Akşamda
Yorgun Bu Bedenim
Geri Dönmeni Bekledim
Gidemem Yapamazdım Sensiz
Geceler Şahidim
Sonu Gelmez Biliyorum Ben Bu Hasretin
Istediklerim Önüme Hep Bi Engeldi Beklediklerim
Kalamazdı Gözlerim Senden Uzaga Gitmeliyim
Bilmelisin Güneşin Bana Hiç Doğmadığı Gibi Sende Beni Silmelisin
Gelmedi O Bekledim Bak
Günlerim Geçti O Dönmedi O
Gelmez Bekleme Görmez Gözleri
Sevmez O
Bana Kalan Gönlüydü Ezdi Geçti O
Sensin Sana Gerek Bırak Ellere Gitsin O
Gelmedi O Bekledim Bak
Günlerim Geçti O
Dönmedi O
Gelmez Bekleme Görmez Gözleri
Sevmez O
Bana Kalan Gönlüydü Ezdi Geçti O
Sensin Sana Gerek Bırak Ellere Gitsin O
♪♪♪
برای آشنایی با شیوه هاو سبکهای نقاشان فرنگی به اروپا سفر کرد  زمانی که در پاریس بودفقر دامانش را گرفت و حتی برای سیر کردنشکمش هم پولی نداشت یک روز وارد رستورانی شد و سفارش غذا داددر آنجا رسم بود که افراد متشخص پس از صرف غذا پولغذا را روی میز میگذاشتند و میرفتند،معمولا هم مبلغی بیشتر، چرا کهاین مبلغ اضافی بعنوان انعام به گارسون میرسید اما کمال الملک پولی در بساط نداشتبنابراین پس از صرف غذا از فرصت استفاده کرد از داخل خورجینی که وسایل نقاشی
امروز چقدر هوا خوبه امروز چقدر من خوش حالم امروز چقدر زیبا میبینم و چقدر خوشتیپم توی این پیرهن آبی
امروز چقدر راحت از چشمای دخترا به دلشون مهمون میشم
امروز چقدر حال دلم سنگی و آبشاریه و چقدر جادوی عجیبی اطرافم داره
امروز چقدر عاشق هست و چقدر بعد از ظهر مثل بهشت آبیه
امروز همه میخندن و همه میمیرن واسه دیدن هم
امروز کارمو میکنم و چقدر باهاش حال میکنم 
امروز پاهامو میذارم توی آب و چقدر غزل توی سرمه
امروز چقدر خوبه ولی باید گذاشتشو رفت چون اومد
 هر کی دیگه ای بود اینطوری ریکشن
نشون نمیداد یادمه همون ادم کاری کرد که خرد شدم اما بازم صبور بودم مثه
خودش نتونستم رفتار کنم یادمه وقتی عذر خواهی کرد ازم بابت هر چیزی که سرم
اورده بود وقتی منتظر کلمه ی بخشیدم بود حرفی نزدم تنها ادمی که هنوز
نبخشیدم همون ادمه ادم کینه ای نیستم ولی نمیتونم ببخشمش یادمه ی نَفَر
دیگه هم میگفت هر اتفاقی که بیوفته من فقط تو رو باور دارم یادمه اونم
گذاشتو رفت باورت نداشت به من همون فرد وقتی ازم معذرت خواهی کرد د
روزی روزگاری تو یه جنگل سرسبز شیری زندگی میکرد. آقا شیره که دیگه کم کم داشت پیر میشد نمیتونست به سرعت قدیم بدوه. بخاطر همینم خیلی وقتا نمیتونست شکار کنه و گرسنه میموند.یه روز شیر نادان  همینطوری که داشت تو جنگل پرسه میزد و دنبال غذا میگشت به یه غاری رسید.آقا شیره یه کم داخل غار شد و بعد از اینکه همه جا رو خوب بو کرد با خودش گفت: “معلومه که اینجا یه حیوونی زندگی میکنه.”بعد تمام غارو گشت، ولی هیچ حیوون زنده ای پیدا نکرد.شیر با خودش فکر کرد: داخل غ
مناظره حضرت آقا امام صادق علیه السلام با ابو حنیفه در مورد بطلان قیاس
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است:
محمد بن عبید، عن حماد، عن محمد بن مسلم قال: دخل أبو حنیفة على أبی عبد الله علیه السلام فقال له: إنی رأیت ابنك موسى یصلی والناس یمرون بین یدیه فلا ینهاهم، وفیه ما فیه فقال أبو عبد الله علیه السلام: ادع لی موسى، فلما جاءه قال: یا بنی إن أبا حنیفة یذكر أنك تصلی والناس یمرون بین یدیك فلا تنهاهم، قال: نعم یا أبه إن الذی كنت اصلی له كان أقرب إ
بعضی وقتها فقط باید حقیقت رو قبول کرد. فرقی نمیکنه در مورد چه موضوعی باشه. خوب باشه ویا بد. فقط باید پذیرفت و یه نقطه گذاشتو دوباره از نو شروع کرد. 
در یه موضوعی اشتباه کردم. باید اعتراف کنم اعتمادم نسبت به خیلی چیزها از بین رفته اما مدام به خودم میگم باید فرصت بدی تو اشتباه میکنی بی اعتمادیت اشتباست اما تهش میبینم دقیقا همون درسته من باید به خودم اعتماد داشته باشم. و این که خودمو نادیده میگیرم بده. 
من دوستی داشتم که میتونستم تمام و کمال جلوش
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
مرحله جدید فروش اینترنتی ایران خودرو از روز یک شنبه -20 بهمن ماه- آغاز شده و تا زمان تکمیل ظرفیت نیز ادامه خواهد داشت. در طرح پیش فروش اعتباری ایران خودرو، مشتریان امکان ثبت نام برای انواع محصولات این شرکت را دارند.
در طرح پیش فروش ایران خودرو ویژه دهه فجر، موعد تحویل خودروها برای مردادماه 99 خواهد بود.
آغاز ویرایش قراردادهای معوق مشتریان
ایران خودرو طی اطلاعیه ای که در تاریخ دهم دیماه، برای نمایندگی‌هایش منتشر کرده، خبرهای جدیدی به مشتر
   JIKJIK,PISHI              انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{ 
 رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...? 
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک                    نویسنده اثر     شهروز براری  صیقلانی  اثر   
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
 
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی   ♦♦
        
               همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها